در کمال خونسردی (ترومن کاپوتی)
در کمال خونسردی (به انگلیسی: In Cold Blood) نام رمانی به گفته نویسنده، واقعی است و توسط ترومن کاپوتی، نویسندهٔ اهل آمریکا در سال 1966 نوشته شده وبعنوان یکی از آثار مشهور ادبی جهان شناخته می شود.
رمان کاپوتی با شرح حال خانوادهٔ آقای کلاتر شروع میشود. خانوادهای که دوست و آشنا همه تحسینشان میکنند و دوستشان دارند. خانهٔ زیبایشان و مزرعهٔ بزرگی که با کار و زحمت آقای کلاتر حالا ثمر داده، دو دخترشان که از هولکوم رفتهاند و زندگی خوبی را شروع کردهاند، کنیون و نانسی، فرزندانی که هنوز پیش آقای کلاتر و مادرشان هستند، همه و همه از آرامش و رفاه خانواده خبر میدهد. حتی بانی فاکس فهمیده ناخوشیاش نه دلایل روانی بلکه دلیلی جسمانی دارد و میتواند با عمل جراحی دوباره سلامتش را بازیابد. دیگر هیچ چیزی آقای کلاتر و خانوادهاش را نگران نخواهد کرد. تااینکه «قتلِ» چند نفر تمام این نظم ظاهری را به هم میزند. چهار عضو خانوادهٔ کلاتر کشته میشوند و تحقیقات پلیس برای شناخت قاتل آغاز میشود. البته به نظر میرسد هیچ سرنخی برای این کشتارها وجود ندارد.
پس از قتل، هیچ انگیزه ی آشکاری برای این جنایت وجود نداشت و پلیس تقریبا به هیچ سرنخی نرسید.
خشونت. ترس جمعی. مجازات اعدام. رؤیای آمریکایی. تقابل رؤیا و واقعیت. خانواده؛ و البته تبعیض. اینها ازجمله مضامیناشاره شده در شاهکار ترومن کاپوتی هستند، رمانی که خودش به آن میگفت: «nonfiction novel»، بهعبارتی رمانی مبتنی بر اتفاقات واقعی.
نویسنده که یک ژورنالیست آمریکایی می باشد، شش سال را صرف تحقیق در این ماجرا کرده و سپس رمان را منتشر می نماید. با انتشار این رمان، فصل جدیدی در زمینه رمان نویسی آغاز می شود.
گزارش واقعی از چند فقره قتل و پیامدهای آن (۱۹۶۵)، الهامگرفته از مقالهای ۳۰۰ کلمهای بود که در نیویورکتایمز به چاپ رسید. در این خبر، اعضای خانوادهٔ کلاتر در منطقه روستایی کانزاس به قتل می رسند. کلانتر محل گفته که این جنایت ظاهراً به دست یک قاتل سایکوپات انجام شده است. این پرونده کاپوتی را جذب خود کرد، لذا همراه با هارپر لی به کانزاس سفر کرد تا از محل جنایت دیدن کرده و با تمام کسانی که در روند رسیدگی به این پرونده دست داشتند و ساکنان این شهر کوچک صحبت کند. به جای یادداشتبرداری حین گفتگو، کاپوتی حرفها را به خاطر میسپرد و به محض پایان گفتگو، هرچه به یاد میآورد مینوشت.
با توجه به مهم بودن این اثر، نویسنده دیگر هیچگاه نمی تواند رمان دیگری را به پایان برساند.
از این کتاب فیلم سینمایی با همین نام نیز توسط ریچارد بروکس ساخته شده است.