ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد (پائولو کوئیلو)
ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد (به پرتغالی: Veronika Decide Morrer، به انگلیسی: Veronika Decides to Die) رمانی از پائولو کوئلیو است که در سال 1998 منتشر شده است.
پائولو کوئیلو متولد 1947 در برزیل است که رمان های مطرح زیادی را نوشته است. والدینش نمی خواستند تا او نویسنده شود و فکر میکردند که دارای مشکلات روانی است، لذا در 16 سالگی او را به آسایشگاه روانی فرستادند که 3 بار از آنجا فرار کرد.
این رمان درباره ورونیکا، جوان اسلوونیایی ۲۴ ساله، است که بدون اینکه مشکلی داشته باشد تصمیم به خودکشی میگیرد، اما پس از یک سری اتفاقات، دیدگاهش نسبت به زندگی تغییر میکند. این کتاب درباره زندگی، امید، و معنای زندگی است و برای خوانندگان یک تجربه تفکربرانگیز به همراه دارد.
ورونیکا هرچه میخواهد، دارد. شبها برای تفریح بیرون میرود، با مردهای جذاب ملاقات میکند، اما شاد نیست. در زندگیاش چیزی کم است.
او با وجود یک زندگی به ظاهر موفق، افسرده است و نمیتواند معنایی در وجود خود بیابد. او که قصد خودکشی دارد، به مصرف مواد مخدر روی می آورد و تلاش خود برای خودکشی را به گردن ناتوانی جهان در تشخیص "واقعی" میاندازد. او در یک آسایشگاه روانی اختصاصی و گرانقیمت از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که مصرف مواد او را مستعد ابتلا به آنوریسم (آسیب عروق اصلی که می تواند به پارگی رگ درگیر و مرگ منجر شود) کرده است که ممکن است ظرف چند هفته او را بکشد...
این کتاب تا حدودی بر پایهٔ تجربیات شخصی کوئلیو از بیمارستان های روانی است و حول محور دیوانگی میچرخد. داستان حاوی این پیام است: «دیوانگی جمعی، عقلانیت خوانده میشود.»
از این کتاب فیلمی آمریکایی به کارگردانی امیلی یانگ در سال 2009 ساخته شده است.
جملاتی زیبا از کتاب:
- آگاهی از مرگ، ما را تشویق میکند تا شدیدتر زندگی کنیم.
- مردم هیچ گاه با شنیدن چیزی نمیآموزند. باید خودشان به آن پی ببرند.
- مردم فقط وقتی دیوانه میشوند که میخواهند از زندگی روزمرهی خود بگریزند.
- زندان هرگز زندانی را تربیت نمیکند فقط به او میآموزد که جنایتهای بیشتری انجام دهد.
- من واقعی چیست؟ همان چیزی است که تو هستی، نه آن چیزی که دیگران از تو میسازند…
- به زودی آخرین تجربهی زندگیاش را پشت سر میگذاشت و این تجربه کاملا متفاوت بود، مرگ.
- به ما اجازه داده میشود در زندگی اشتباههای زیادی انجام دهیم به جز اشتباهی که ما رانابود کند.
- حقیقت این است که انسانها از شنیدن بدبختی دیگران خوشحال میشوند. چون باعث میشود باور کنند که خوشبختند!