کتاب، رمانی تأثیرگذار درباره جنگ، انسانیت و عشق است (۱۹۵۴). این داستان، زندگی ارنست گراپر، سربازی آلمانی در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم را روایت می‌کند. پس از مدت‌ها جنگیدن در جبهه شرقی، او به 3 هفته مرخصی آمده، اما از آن جایی که او تجربه لغو شدن مرخصی اش را در دفعات قبل داشته تصمیم می گیرد که والدین خود را از این اتفاق مطلع نکند؛ با این هدف که به آن ها امید واهی نداده باشد. او با شهری ویران، مردمی ناامید و دنیایی کاملا دگرگون‌شده روبه‌رو می‌شود. او والدینش را نمی یابد حتی همسایه ها هم از آنها بی خبرند. در این ویرانی‌ها، او با الیزابت آشنا شده و عشقی را تجربه می‌کند که معنای تازه‌ای به زندگی‌اش می‌بخشد.

اما جنگ بی‌رحم است و او ناگزیر دوباره به میدان نبرد بازمی‌گردد.



رمارک با زبانی ساده و عمیق، تصویری واقع‌گرایانه از جنگ، خشونت و پوچی آن ارائه داده و در عین حال، بارقه ای از امید و انسانیت را در دل تاریکی‌های جنگ به تصویر می‌کشد. این کتاب تنها داستانی از نبرد و ویرانی نیست، بلکه به درونی‌ترین احساسات و تردیدهای یک سرباز می‌پردازد: آیا در میانه ویرانی می‌توان معنای زندگی را یافت؟ آیا عشق در اوج ناامیدی، می‌تواند به زندگی رنگی تازه ببخشد؟
رمان اثری ماندگار در ادبیات جنگی است که جنگ را از منظر یک انسان گرفتار در چرخ‌دنده‌های بی‌رحم تاریخ به تصویر می‌کشد و همچنان پس از سال‌ها، با مضامین جهانی‌اش درباره امید، ناامیدی، عشق و مرگ، خوانندگان را به تفکر وامی‌دارد.

رمان با به تصویر کشیدن مرگ آغاز می شود و تصویری سیاه از روزهای جنگ را نشان میدهد: سربازان آلمانی اجسادی را پیدا کرده و پی می برند که از سربازان خودشان هستند.

با خواندن رمان در می یابیم که: "ظلم و خشونت، به بخش خاصی از انسان‌ها تعلق ندارد و دارای زبانی جهانی است"
در سراسر داستان، مخاطب با تصویرسازی های نویسنده از ارنست روبه رو می شود؛ شخصیتی جوان که طبق توصیف های داستان، بر اثر فشاری که جنگ بر او وارد کرده، کمی شکسته شده و میانسال به نظر می رسد. زمانی که ارنست در جستجوی والدین خویش است با انسان های زیادی روبه رو می شود. تقریبا هر شخصی به دنبال دوست یا آشنای خود است و افراد بی گناه زیادی در این بین کشته شده اند. یکی از نکات جالب در این داستان ورود شخصیت اصلی داستان به ذهن افرادی است که هر یک به نوعی سرگردان شده اند. این گونه است که او با چهره واقعی انسان ها، بدون نقابی بر صورت، آشنا می شود و انسان های اطرافش را صادق و یک رنگ می بیند؛ زیرا جنگ توان هرگونه فخر فروختن و خودنمایی را از آن ها گرفته است.

این کتاب رمان گیرایی است که گوشه ای از جنگ جهانی دوم را نشان می دهد. البته داستان انسان هایی که سرباز می شوند نیست، بلکه داستان سربازانی است که بر اثر جنگ، غرور و جاه طلبی خود را از دست داده اند. توفیق ارنست که در بحبوحه جنگ از لذت عشق و زندگی برخوردار شده، نشانه قدرت روحی انسان در مقابله با افکار مربوط به شکست کامل خویش است.

اریش ماریا رمارک؛ نویسنده ضد نازیسم آلمان

دانلود وقتی برای زنگی